۱- به كودكتان كمك كنيد تا به آرامش دروني دست يابد.
تحقيقات بيانگر اين امر است كه كودكان و والديني كه با يكديگر ارتباط نزديكي دارند، كمتر دچار مشكل خواهند شد. اين كودكان از لحاظ جسمي بسيار خوب رشد كرده و در آرامش كامل نيز به سر ميبرند. آنها عصباني ميشوند ولي ياد ميگيرند، طوري با مشكل خود روبهرو شوند كه شخصيتشان خدشهدار نشود. اين والدين، كودكان خود را به خوبي ميشناسند، بنابراين هرگز دست به كاري نميزنند كه باعث عصبانيت و خشم فرزندان خود گردند. آنها هرگز بچههاي خود را تحت كنترل سخت قرار نميدهند.
كودكاني كه ارتباط نزديكي با والدين خود ندارند، از يك ناآرامي دروني رنج ميبرند. اين كودكان در عمق وجود خود گمشدهاي دارند و همين موضوع آنها را خشمگين ميسازد. (چنين احساساتي ممكن است تا بزرگسالي نيز ادامه يابد.) اين خلا در درون كودك سبب ميشود كه او نسبت به خود و والدينش خشمگين باشد. بنابراين رفتار او بر كل خانواده اثر گذاشته و جو خانواده ناآرام ميگردد.
۲- شرايطي را به وجود نياوريد كه كودك عصبي گردد.
از همان ابتداي كودكي به فرزندتان تعليم دهيد كه بداند چه موقع عصباني و ناراحت است. كاملا به او گوش فرا دهيد و به او كمك كنيد تا ياد بگيرد چگونه احساسات خود را كنترل نمايد. به جاي قضاوت كردن، تنها به او گوش بسپاريد. فرزندم ”ماتيو“ كه هشت سال سن دارد، اصرار به ديدن يكي از برنامههاي تلويزيوني داشت كه من اصلا موافق نبودم. اين امر باعث عصبانيت او شد. او احساس ميكرد كه حتما بايد آن برنامه را تماشا كند. ولي به نظر من محتواي آن برنامه براي او مناسب نبود. من بدون هيچگونه قضاوتي به صحبتهاي او گوش دادم. بعد با آرامي با او شروع به صحبت كردم و نقطه نظراتم را مطرح كردم. در آخر، از او سوالاتي كردم. از قبيل: به چه دليل او علاقه دارد اين برنامه را ببيند؟ اگر او اين برنامه را نبيند، ترجيح ميدهد چه كاري انجام دهد؟ تو ميداني چرا من دوست ندارم، اين برنامه را ببيني؟ آيا حوصلهات سر رفته است؟ اگر اين چنين است، پس فكر خوبي دارم … ”ماتيو“ به تدريج متوجه شد كه ديدن آن برنامه آن اندازه هم ارزش ندارد كه اينقدر در مورد آن بحث شود. با ادامه صحبت من متوجه شدم كه اشكهاي او بند آمده، قرمزي صورتش به حالت عادي برگشته و ضربان قلبش نيز آرامتر شده است. در آخر به او گفتم چرا بايد او اجازه دهد كه يك چنين برنامه بيمحتوايي، اين اندازه او را آزرده سازد، بعد با هم تصميم گرفتيم به پارك برويم و گرگم به هوا بازي كنيم.
۳- علت عصبانيت كودك بدرفتار را بررسي كنيد.
عصبانيت، اغلب در كودكان بد رفتار مشاهده ميشود. اگر همواره فرزند شما شر به نظر ميآيد و شما واقعا كلافه شدهايد و ديگر نميدانيد چه كار كنيد، علت اين رفتار را به طور عمقي بررسي كنيد. كودك به دو دليل اينگونه برخورد مينمايد:
او در يك خانواده عصبي رشد ميكند. مادر يا پدر در آستانه جدايي ميباشند و كودك همه تقصيرها را به گردن خود مياندازد. بنابراين جاي تعجب نيست كه او احساس خشمگيني كند.
و يا كودك به اين دليل عصبي است كه خوب بودن او همواره زير سوال است. براي كمك به چنين بچهاي، كل خانواده بايد به او كمك كنند. در اين حالت بايد تمامي جنبههاي زندگي كودك مورد بررسي قرار گيرد. به عنوان مثال: اعتماد به نفس او چه اندازه است؟ چه چيزي او را به گريه مياندازد؟ كدام يك از احتياجاتش برآورده نشده است؟ ريشه عصبانيت او چيست؟ عصبانيت كودك به شما نشان ميدهد كه بعضي از احتياجات او برآورده نشده است؟
خشم دروني باعث ميشود كه كودك از ديگران كنارهگيري كند. در يك دعوا و كشمكش، چنين كودكي با دست و پاي لرزان كنار ميرود. در ظاهر ممكن است آرام به نظر بيايد، ولي در عمق وجود او هياهويي برپاست. او صرفا براي اينكه از هرگونه برخوردي دوري كند، خود را كنار ميكشد. به اين دليل است كه ما به شما پيشنهاد ميكنيم همواره از دريچه ديد فرزندانتان به قضايا نگاه كنيد. در اين صورت در مييابيد كه چقدر مسايل متفاوت به نظر ميآيند.
چيزي بدتر از اين نخواهد بود كه يك كودك تصور كند كه او يك بچه شر است. مطمئن باشيد اگر احساسات او تغيير نيابد، او با چنين ديدي از خود رشد ميكند. براي دور كردن چنين احساساتي، بهتر است مرتب به او گوشزد كنيد كه تو بد نيستي، تو فقط يك بچه هستي و همه كودكان دچار اين اشتباهات ميشوند، اما پدرت به تو كمك ميكند كه تو ديگر چنين اشتباهاتي را انجام ندهي! اين طرز برخورد با كودكتان به او اينطور نشان ميدهد كه شما به اندازه كافي به او اهميت ميدهيد و او همچنين كودك با ارزشي ميباشد.
۴- خنده بهترين درمان براي عصبانيت است.
خنده و شوخي، عصبانيت را كم كرده و از پيشرفت آن جلوگيري مينمايد. در اينجا خاطرهاي را براي شما بازگو ميكنم. يك شب كه شام ماكاروني داشتيم، فرزند بزرگترم را مسوول دو كودك ديگرم كردم و به او گفتم از آنها مواظبت كند تا بچهها غذا را به اطراف نريزند. بعد از مدتي كه برگشتم صحنه وحشتناكي را ديدم، تمامي ماكارونيها به سر و صورت آنها ماليده شده بود و تمام خانه كثيف و سسي بود. من شروع كردم به سرزنش فرزند بزرگترم، كه چرا او نتواسته از بچهها مراقبت كند. در همين موقع، خود بچهها هم شروع به دعوا كردند. بعد از مدتي قيافههاي سسي بچهها باعث شد همگي به موضوع بخنديم و كمكم تنش از بين رفت و همه خانواده شروع به تميز كردن خانه كردند. من از اين خاطره اين درس را گرفتم كه هنگامي به فرزندم مسووليت بدهم كه احساس كنم واقعا از عهده آن برميآيد.
۵- در مواقع عصبانيت الگوي مناسبي براي او باشيد.
هنگامي كه شما عصباني ميشويد و داد و فرياد راه مياندازيد، باعث ترس و وحشت كودكتان ميگرديد. در مواقع عصبانيت، ما خود متوجه نميشويم كه چه اندازه مخوف به نظر ميآييم، ولي كودك ما در اين شرايط بسيار آزرده شده و از خانواده دوري ميكند تا شايد بتواند دنياي آرام درون خود را حفظ نمايد. بنابراين به خاطر داشته باشيد كه اين نوع برخورد در خانواده، بين شما و فرزندتان جدايي مياندازد. فرد عصبي نياز به اصلاح رفتار خود دارد. اولين گام اين است كه به دليل اين طرز رفتار بايد از بقيه عذرخواهي كند، براي هر مورد كوچكي نيز سر ديگران فرياد نزند و بهتر آن است كه با كمك مشاوران خانواده، اين تغييرات را راحتتر در زندگي خود اعمال نمايد.
اگر ما بخواهيم كودكمان احساس راحتي كرده و به ما نزديكتر گردد، بايستي ترس را در آنها از بين ببريم: به عنوان مثال شما ميتوانيد به او بگوييد: من و مادرت به تو قول ميدهيم هنگاميكه تو مشغول صحبت با ما هستي، بر سر تو فرياد نكشيم. با آرامي به حرفهاي تو گوش ميدهيم. هرگز با لحن بلند با تو حرف نميزنيم. البته مطمئن باشيد كه به كارگيري اين روش يك شبه ميسر نميباشد. بنابراين هنگامي كه قانون را شكستيد و دوباره داد و فرياد راه انداختيد، سريعا از او معذرت بخواهيد و كارتان را ادامه دهيد. خشمگين شدن باعث ميشود كه فرزندانتان به شدت دچار ترس و واهمه گردند و يا حالت تدافعي به خود بگيرند و با يك شخصيت كاملا عصبي رشد كنند. وقتي شما ترس را از خانواده دور سازيد، مطمئن باشيد كه كودكتان از اتاق خود بيرون آمده و با شما ارتباط برقرار ميكند. ما بايستي در مواقع عصبانيت، فرا بگيريم كه با حالتي بسيار آرام بگوييم: من ناراحت شدم وقتي كه … بچهها و همسر شما اين حق را دارند كه بدانند چه چيزهايي شما را عصبي و ناراحت ميكند. آنها به هيچ عنوان مجبور نخواهند بود كه تندخويي شما را تحمل نمايند.
كودكان خردسال، از ديدن پدر و مادرهايي كه غيرقابل كنترل هستند و دايما فرياد ميزنند به شدت ميترسند. آنها از اين واهمه دارند كه والدينشان آنان را ترك نمايند و يا ديگر آنها را دوست نداشته باشند. تصور نميكنم شما مايل باشيد كه كودكتان اين چنين فكر نمايد. بزرگسالان بايستي مسوول رفتارشان بوده و خود را كنترل نمايند. اين وظيفه كودكان نيست كه عصبانيت شما را كنترل كنند. اگر رفتار شما غيرقابل كنترل ميباشد، حتما از مشاوران خانواده كمك بطلبيد! ما بايد بدانيم كه همه بزرگسالان عصباني و خشمگين ميشوند و اين امر به هيچ عنوان غيرعادي نخواهد بود. متاسفانه در دوران كودكي به ما اين طور تعليم داده شده است كه عصبانيت گناهي بزرگ و يا امري غيرطبيعي ميباشد، در صورتي كه خشم به خودي خود نه درست است نه اشتباه، تنها يك واكنش طبيعي است. نكتهاي كه اهميت دارد اين است كه شما هنگامي كه عصبي هستيد چگونه با ديگران برخورد ميكنيد. شخصي كه در مواقع (عصبانيت، ترس و يا حتي عشق) بسيار آرام رفتار نمايد، از لحاظ بلوغ عاطفي پيشرفت به سزايي كرده است. مطمئن باشيد كودك شما، تمامي رفتار شما را ضبط كرده و همان را به شما باز ميگرداند. بنابراين براي فرزندتان يك نمونه واقعي باشيد تا او با ديدن رفتار شما، خود برخورد طبيعي و پسنديده را فرا بگيرد.
اگر شما با فرزند خود رابطهاي سالم برقرار سازيد ولي گهگاهي با يكديگر دچار اختلافنظر شويد، مطمئن باشيد از لحاظ عاطفي به او آسيبي وارد نخواهد آمد. در حقيقت، اگر فرزندتان متوجه شود كه شما به دليل كار او آزرده شدهايد، بسيار خوب و سازنده نيز خواهد بود. در روابط سالم و طبيعي، خشم و عصبانيت وجود دارد ولي به هيچ عنوان باعث ترس و شرم طرفين نخواهد شد.
۶- كمالگرا نباشيد.
كودكان بايد فرا بگيرند كه اشتباه كردن در زندگي، امري بسيار عادي بوده و همه مرتكب خطا ميگردند. شما خود بايستي براي فرزندانتان الگوي مناسبي باشيد و در هنگام بروز مشكلات بسيار سنجيده برخورد كرده تا آنها نيز رفتار شايسته را از شما بياموزند. به عنوان مثال، هنگامي كه ليست خريدتان را در خانه جا گذاشتهايد، عصباني نشويد و جار و جنجال راه نيندازيد. در اين حالت، كودكان متوجه خواهند شد كه بزرگسالان نيز دچار اشتباه شده و همچنين طبيعي است كه انسان كامل و تمام عيار نباشد. اين موضوع را بيشتر در مواقعي ميتوان مشاهده نمود كه كودك تصور كند ارزش او تنها به اين بستگي دارد كه در خانه و يا مدرسه دچار خطا نگردد. هنگامي كه فرزندم ”ماتيو“ دچار اشتباهي ميشد، بسيار خود را سرزنش ميكرد و زندگي را به خود سخت ميگرفت و در نهايت عصبي و خشمگين ميشد، ولي بعد از مدتي متوجه شد كه ما نيز به مسايل پيش پا افتاده اهميت نميدهيم و خود را ناراحت و نگران نميكنيم. بعد از مدتي، او نيز تغيير كرد و همگي تنها از اشتباهات خود درس ميگرفتيم. هنگاميكه يكي از ما دچار اشتباه ميشد، به او ميگفتيم: ”از اين اشتباه چه درسي گرفتي؟ در صورتي كه با عصبانيت، شما قادر نيستيد، اين چنين برخورد نماييد. به عنوان مثال، اگر يكي از افراد خانواده شما ليوان شير را ريخت و يا شلوارش را پاره كرد، بر اعصاب خود مسلط باشيد و تنها بگوييد: از اين اشتباه چه درسي گرفتي؟ و حتي ميتوانيد به آن موضوع نيز بخنديد.
مهتاب علیمرادی
مجله موفقیت – شماره ۱۰۰ – تیرماه ۸۵
آوای موفقیت با مهتاب علیمرادی
روانشناس و مشاوره خانواده و پیشرفت فردی
مدیر مسئول و نویسنده خودسازی
۶۶۴۱۹۰۶۱(۰۲۱)