مریم با چشمانی گریان وارد دفتر شد و گفت دیگه تحمل این زندگی را ندارم. از بس سکوت کردم و خواستم آبرو داری کنم، اما نتیجه اش چی شد ؟! فقط شوهرم سلطه گر تر و زورگو تر شد. اصلا شوهرم بلد نیست حرف بزنه؛ فقط با کتک و ناسزا میخواد حرفشو به کرسی بشونه. منم دیگه خسته شدم! آیا …
بیشتر بخوانید »